وقتي بيايي درختان ياد تو شکوفه باران خواهد بود!

 

هر بار که مشدد مي شود اين تکرار تنهايي

هر بار... در هر بهار

با سر دواندن هر شکوفه روي پوست مرده درخت

به ياد مي آورم

در بهار زندگي

جدايي از تو فصل خزان دلم را آورد

اما هر شب، ياد تو شکوفه اي در دلم مي روياند

و وقتي بيايي درختان ياد تو شکوفه باران خواهد بود...

 

وقتی مورچه ها صلوات می فرستند!

 

"بييييييب! لطفا پيغام خود را بگذاريد"

سلام دوستي که هميشه به يادتم ولي خيلي کم به يادمي.

ولش کن، اصلا مهم نيست- البته براي تو- اين چندمين باريِ که تماس مي‌گيرم و پيغام مي‌گذارم. اما مثل اينکه اصلا تو باغ نيستي. شنيدم اين روزها خيلي سرت شلوغه و کارو بارت حسابي سکه شده. اونقدر که از همراه هميشگي‌ات غافل شدي. حالا اس ام اس و تماس پيشکش، ولي مومن! يادت نره که هميشه به يادتم. نمونش همين امروز. سفارش خونه داده بودي، انجام شد. خونه حاضر و آماده است. ولي مثل اينکه تو هنوز آماده نيستي. بارو بنه‌ات رو ببند که خيلي ها منتظرن. از دربه دري راحت شدي. مي‌توني سرت رو بگذاري زمين و راحت بخوابي. خونت اوکازيونه، قبله خورم هست. مي‌گن خونه‌اي که درش رو به قبله باز بشه رزق و روزيش زياده. دو طبقه و دو نبشه، ديوارهاشم سيماني. همسايه بغليت جوون خوبيه، بي‌آزار. تازه چهل روزه که ساکن شده...زياد کاري باهات نداره اما همسايه بالايي رو نمي‌دونم، هنوز مستقر نشده آخه...

خوش به حالت. صاحب‌خونه هم منصف‌ترين صاحبخونه دنياست. خيالت راحت، اندازه سر سوزني به کسي جفا نمي‌کنه. فقط مي‌مونه نورگير بودن خونه که بايد بگم، محله آفتابي و روشنه. فقط بايد يه زحمت بکشي، از دنيا که مي‌آي يه نورگير با خودت بيار، هر‌چي بزرگتر باشه نور بيشتري تو خونت مياد. از بابت پي و بنيادشم بايد بگم هيچ زلزله‌اي اون رو تا دميدن صور خراب نمي‌کنه.

راستي شنيدم هفته‌اي دو بار سونا و جکوزي مي ري و هيکلي به هم زدي! از بابت تن و بدنت هم خاطرت جمع. وقتي مورچه‌ها خوردنت حتما صلواتشو مي‌فرستن...

هربار...

 

 عجب حکایتی‌ست این چرخ‌وفلک زندگی

 

هنوز عادت نکردم

 

هربار دلم هُری می‌ریزد...