نمايشگاه كتاب بايد رحمان و رحيم باشد!/ جشنوارهاش بکنید بهتر است
ميگويند بزرگترين رويداد فرهنگي كشور در سال است. عنوان دهان پركن بين المللي را هم يدك بكشد که ديگر هيچ. آنقدر جاذبه دارد كه عده زيادي از سراسر كشور به هواي تنفس در عطر كتابهاي تازه منتشر شده رنج سفر را در هواي گرم ارديبهشت بر خود هموار كنند و به پايتخت سرازير شوند. هيجان انگيز است كتابهاي رنگ به رنگي كه رديف به رديف در غرفهها چيده شدهاند و "جو" را طوري ساختهاند كه حتي كتاب نخوانترين آدمها هم تشويق به خريد ميشوند.
آنقدر تنوع رنگ و قطع و عنوان وجود دارد كه حتما ته دلت براي خواندن كتابي غنج برود يا كنجكاو شوي بداني درون كتاب ديگري چه خبر است. كتابهايي كه ميتوانند پاي انسان را به وادي جديدي باز کنند. با نديدهها و نشنيدههايي آشنا شوي كه شايد عمري به دنبالشان بودي و نمييافتي. جواب سوالها و سوالهاي جديد تري بيابي كه ميتواند خط مشي زندگيات را تغيير دهد. كتابهايي كه قدرتشان در حد معجزه است. البته در مقابل هم كتابهايي كه با واژه هاي سهل و سادهشان يا ريختن عبارات عريان روي سر خواننده ذهن و روح را تخريب كرده و او تا حد نفرت از زندگي و افسردگي پيش ميبرند.
شايد ديده باشيد جوانان موفقي را كه بگويند فرضا استاد عشق دكتر حسابي را خواندم و تصميم گرفتم مرد علمي دنيا شوم. يا فلان كتاب رخداد معاصر را خواندم و خوره كتاب و روزنامه شدم. يك كتاب ميتواند كد و راهنمايي باشد براي يافتن ساير كتبي كه گنجينههاي ارزشمندي هستند.
اولين اصل در خواندن، خوب خواندن است. خوب خواندن به اين معنا كه كتاب خوب و ارزشمندي را براي خواندن انتخاب کني. هر چند كه همه كتابها ارزش يكبار خوانده شدن را ندارد اما كتابهاي زيادي در دنيا وجود دارند كه ارزش چند بار خواندن را داشته و عقل سليم آدمي ميگويد اگر نخواندي نصف عمرت بر فنا. و عمر تو آنقدر كوتاه است كه به روخواني كتابهاي يكبار مصرف هم قد نميدهد. پس بايد وقت را غنيمت شمرد و با يکبار مصرفها هدر نداد.
جوانان و نوجوانان زيادي بيشتر مطالعات خارج از درسشان به خواندن رمانهايي ميگذرد كه نويسنده آن توان نگاه كردن فراتر از نوك بيني خود را ندارد. كتابخوانهاي غيرحرفهاي كه نياز دارند كسي چشمشان را روي بهترينها باز كند و كمي ذائقهشان را مطبوعتر كند. كتابهاي كم ارزشي كه به علت همين دسته كتابخوانها و كتابخانههايي كه گردانندگان آنها نميدانند بايد با چه كتابهايي قفسههاي عريض و طويل را پر كنند، مورد اقبال واقع شدند.
براي درك بهتر عمق اين مطلب ميتوانيد ساعتي را در مخزن كتابخانهاي پرسه بزنيد و از كساني كه با ابروهاي در هم گره كرده مشغول ورانداز كردن رمانهاي خارجي و داخلي هستند، معيارشان را براي انتخاب كتاب بپرسيد و ازشان بخواهيد چند نويسنده مورد علاقهشان را که رمانهاي خوبي مينويسد، معرفي كند( البته اين يك عمليات گانگستري نيست و شما بايد طبيعي و دوستانه عمل كنيد تا پاسخ خود را دريافت كنيد). از 5 نفر 4 نفرشان ( همه 5 نفر هم چندان بي ربط نيست) به شما خواهند گفت: نگاهي به انتهاي كتاب كه اسامي افرادي كه آن را به امانت بردهاند، بيانداز اگر پر و پيمان بود كتاب جالبي است. در ضمن اگر جلد كتاب كهنه بود و از دست به دست شدن زياد حكايت ميكرد كه ديگر حتما جذاب است...
كتابهايي كه منتظر خواندهشدن هستند
اين روزها اتفاق بزرگ نمايشگاه كتاب در حال رخ دادن است و كلي كتاب منتظر خريدن و خوانده شدن هستند و كلي آدم به بازديد آنها ميروند كه به سه دسته تقسيم ميشوند. دسته اول كتابخوانهاي حرفهاي هستند. كساني كه روزي دو ساعت مطالعه ميكنند، با تعدادي انتشاراتي اشتراك دارند تا تازهترين كتابها از دستشان در نرود و اگر من و شما با هم رو در بايستي نداشته باشيم آنقدر کم هستند که بايد براي پيدا كردنشان از ميكروسكوپ استفاده كني.
دسته دوم كتابخوانهاي غيرحرفه اي هستند. از همانها كه براي انتخاب كتاب در كتابخانه به ليست اسامي امانت گرفتهها مراجعه ميكنند. و اما دسته سوم كه خيل عظيمي از مراجعه كنندگان را تشكيل ميدهند آنها هستند كه بهانههاي مختلفي به نمايشگاه ميآيند. مثل گرفتن ژست روشنفكري، قرار گذاشتن با دوستان قديمي در يك محيط كاملا فرهنگي و نشستن با آنها روي چمن، گپ زدن، مشعوف شدن و البته ساير موارد كه كم هم نيستند! و البته در کنار اين ها در جو قرار گرفتن و چند عدد کتاب به صورت اتفاقي خريدن...
به هر حال نميتوان به دسته دوم و سوم که حرفهاي كتاب نيستند خرده گرفت كه چرا به نمايشگاه ميآييد و جاي دسته اول را تنگ ميكنيد. هر سه دسته، به هر حال، با انبوهي از كتاب يا حسرت نمايشگاه را ترك خواهند كرد( قيمت كتاب را فراموش نكنيد كه عامل اصلي حسرت خوردن است).
نمايشگاه كتاب فرصت مغتنمي است براي دو دسته آخر، باشد كه هدايت شوند. در كيسه كتاب اين دو دسته ميتواند همان كتابي باشد كه قرار است زندگيشان را متحول يا روزنهاي، هرچند كوچك، به سمت روشنيها باشد. معجزه كتاب را كه فراموش نكردهايد؟
اي كاش نمايشگاهي كه ساليانه با اين هزينه برپا ميشود و حجم مخاطبان زيادي را پذيراست كمي رويايي برگزار ميشد. رويايي تر از جهت بهينه و سودمندبودن. اما...
نمايشگاه كتاب بايد رحمان و رحيم باشد!
كتابهاي ارزشمند حالا چند روزي فرصت يافتهاند در قلمرو نمايشگاه حكمراني كنند. اما نبود راهنماي درستي براي دعوت مخاطبان به سوي کتابهاي ارزشمند و يا نبود مخاطبان بلدچي قابل براي يافتن كتابها باعث ميشود نمايشگاه تبديل به فروشگاه بزرگي شود كه تشخيص خوب از بد را سخت كردهاست.
نمايشگاه بايد هم رحيم باشد و هم رحمان. رحيم باشد براي كتابخوانهاي حرفهاي كه به محض ورود ميدانند بايد دنبال غرفه كدام ناشر بروند و سراغ تازهترينهاي كدام نويسنده را بگيرند. رحمان هم باشد، براي آنان كه حرفهاي نيستند اما ميتوانند با دو بار نمايشگاه آمدن و درست راهنمايي شدن كلي اطلاعات مفيد بدست بياورند و كتاب ارزشمند بخرند. نمايشگاه ميتواند با هدايت درست غير حرفهايها چشم بسته آنان را دعوت به آثار ارزشمند كند.
كتاب خريدن از نمايشگاه کتاب مثل خريد ميوه از ميوه فروشي ميماند كه ميوه هايش درهم و بر هم است و سوا كن، جدا كن ندارد( از همان چرخ دستيهاي كنار خيابان). در حالي كه اين ميوه فروشي ميتواند يك سوپري دو نبش درست و درماني باشد كه با طبقهبندي ميوههاي درجه يك و دو و سه انتخاب را براي مشتري آسان ميكند. اين انارِ آبدارِ بدون زدگي صادراتي اصل ساوه است. اين يكي زير درختي هاي خشك!
قرار گرفتن غرفه ناشران غير حرفهاي، كه بودن و نبودنشان يكي است، در كنار ناشراني كه تمام دغدغهشان كتاب است و بس و گذاشتن كتابهايي كه از انبار سالهاي پيش بيرون كشيده شدند در كنار به اصطلاح تك و توك تازههاي نشرشان تنها باعث گيجي مخاطب ميشود.
ميتوان فضاي نمايشگاه را به چند قسمت رقابتي تقسيم كرد. بهترين مكان يا گُل نمايشگاه براي ناشرين حرفهاي (نه دولتي) باشد كه هر سال كتابهاي توليدي و يا ترجمهاي را منتشر ميكنند و نويسندگان تازهاي را معرفي ميكنند كه خير دنيا و آخرت در همانها است. قسمتهاي ديگر هم براي ناشران درجه دو و سه و پايينتر، البته به صلاح ديد صاحبنظران و طي مراحل سنجش درست و كار ميداني. وجود اين فضا باعث ميشود كه مخاطبان يكراست سراغ درجه يكها بروند و تضميني باشند براي فروش رفتن و از همه مهمتر معرفي شدن آثار و نويسندههاي ارزشمند. مثل تقسيم فضا در نمايشگاه مطبوعات. البته به شرطي که آدرس دهي درست باشد.
اينجاست كه ساير ناشران به خوبي درك ميكنند اگر ميخواهند موفق باشند و سال بعد گوشهاي از فضاي درجه يك را به خود اختصاص دهند، بايد ابتدا نگاهي به خروجي انتشاراتي بياندازند و كتابهايي كه روانه بازار ميكنند. ايجاد فضاي رقابتي براي كسب امتياز و اعتبار براي حضور در مكان درجه يك ميتواند كمك شاياني به بهبود ذائقه مخاطب و ارزشي شدن كتابهاي موجود كند.
تفكيك كتابها از يكديگر هم ميتواند راهنماي ديگري براي مراجعه كنندگان باشد. هر چقدر هم كه مشتاق باشي و خوش ذوق مطمئنا سرگيجه ميگيري از نگاه كردن به تك تك كتابهايي كه عنوانش تو را به خود خوانده حالا ميخواهي بداني جديد است يا نه.
برگهها و بروشورهايي كه مرتب از زمين و آسمان در دستان قرار ميگيرند و حاوي عناوين تمام كتابهاي عرضه شده توسط آن انتشاراتي است، نميتواند كمك چنداني به انتخاب شايسته و بجاي افراد انجام دهد. كتابهاي گمنامي كه تلاشي براي معرفي آنان نشده و...
فرضا كتاب شعر [...] كه در باب عرفان و معرفت شاعر همان بس كه برگزيده جشنواره بين المللي شعر شده و يا در وصف اعتبارش همين كافي كه ناشرش جز درجه يكي هاست و كسي است كه كتاب بد دست جماعت كتابخوان نميدهد.
اين كار بزرگترين حُسناش اين است كه شخص با گرفتن انبوهي از معرفي نامهها ميتواند به خانه برگردد و كلي اطلاعات در حوزه كتاب بدست آورد و طي سال با فراغ بال به خريد كتابهاي مورد علاقهاش برود و در اين راه ضريب خطاي كمتري داشته باشد. البته اين كار نياز به برنامه ريزي دقيق و طولاني دارد که فعلا بويي از آن به مشام نميرسد.
از طرفي اين قصه سر دراز دارد و گرنه بايد بعد از 20 دوره برگزاري نمايشگاه کتاب، انتشاراتيها دسته بندي شده باشند. مگر ميشود يك ناشر هم در توليد كتاب قصه تبحر داشته باشد هم در كتاب روانشناسي ازدواج، بعلاوه آموزش رياضيات گسسته!؟
جشنواره باشد بهتر است
اصلا ميشود به جاي هزينه كردن و زحمت كشيدن براي اينكه صرفا كتابها را نشان مردم دهيم و نمايشگاه برپا کنيم، جشنواره كتاب برگزار كنيم تا هم نمايش كتاب لايق و درخور عنوان بين المللي باشد، هم از كميت انواع و اقسام جشنوارهها در طي سال كاسته و به كيفيت اين يكي اضافه كنيم.
درست مثل جشنواره فيلم فجر كه تعدادي فيلم برگزيده ميشوند و مردم سر و دست ميشكنند براي ديدنشان. ميتوان كتابهاي برتر را در همه حوزه ها انتخاب و معرفي كرد. معرفي كتاب همزمان با عرضه در جشنواره يعني هيچ كتاب درخوري بدون مخاطب نخواهد ماند و كمتر كتاب پوشالي جز پر فروش ترينها خواهد شد. همه اين كارها يعني معرفي بهترينها، ارائه انبوهي از اطلاعات براي آنكه بدانيم چه ميخواهيم و رسيدن به هدفهاي عالي كه تنها از طريق مطالعه حاصل خواهد شد. اين يعني جهت دهي جوانان به سمت و سويي كه درست است.
راستي اين هم بد نيست كه هر از چند گاهي پيجري اعلام كند: خانم يا آقاي نويسنده فلان كتابها، داراي اين افتخارات در غرفه بهمان است. اصلا چرا نويسندهها فكر ميكنند همه بايد تمام كتابهايشان را خوانده و با چهره مباركشان آشنا باشند؟ آنهم در مكان شلوغي كه آدم خودش را هم گم ميكند چه برسد به پيدا كردن نويسندهاي.
چقدر دلم جشنواره رويايي كتاب خواست!