بین‌الحرمین شلوغ است. زائران زیر سایه‌هایی که با سقف‌های پارچه‌ای ایجاد شده و نشسته و مشغول استراحت هستند. غذا می‌خورند یا خوابیدند! اطراف بین الحرمین هم مملو از مغازه و خانه است. همه این‌ها طبیعی است اما نه زمانی که تصور کنی روزگاری اینجا چه اتفاقی افتاده! حس غریبی است... یک زندگی عادی و انگار یک زیارت عادی در سرزمینی به نام کربلا و از آن مهم‌تر درست در قلب واقعه؛ بین الحرمین. یکی از همسفران می‌گوید مردم کربلا قصی القلب شدند. برای همین است که می‌گویند نباید توقف زیادی در کربلا داشته باشیم... باید زیارت کنی و برگردی.

وارد حرم امام حسین(ع) می‌شویم. حس غریبی با من است که سردرگمم می‌کند... هنوز هم غریب است و به بند واژه کشید نمی‌شود. به طهورا می‌گویم زیارت نمی‌روم! می‌خواهم یک بار دیگر واقعه عاشورا بخوانم. همراهیم می‌کند و او هم به زیارت نمی‌رود. جایی رو به روی گنبد می‌نشینیم. از  واقعه عاشورا در «کتاب آه» می خوانم تا به صفحه قرمز می‌رسم و جایی که آن اتفاق رخ می‌دهد... می‌روم زیارت!

***

شب اول را با گروه حرم عباس علمدار هستیم. همان که وقتی شهید شد دیگر نه لشکری مانده بود و نه محرمی به اهل بیت، جز حسین(ع) و علی بن حسین(ع). السلام علیک یا ساقی لب تشنه کرب‌وبلا...

***

ساعت 10:30 صبح جمع می‌شویم برای بازدید از حرم حضرت عباس(ع). از قبل هماهنگ شده از قسمت‌های فنی و فرهنگی حرم‌ها بازدید کنیم. آقایی به نام جسام معرف بخش‌ها هستند و از تمام زیر و بم‌ها و اتفاقات خبر دارند. حرم به جز صحن حضرت عباس(ع) بیست قسمت دارد و ما ابتدا وارد یک قسمت؛ بخش فرهنگی می‌شویم که داخل یکی از ورودی‌های حرم است. این قمست تنها 8 سال قدمت دارد و زمان صدام از آن به عنوان زندان استفاده می‌شده و هرکسی که بلند صلوات می‌فرستاده، بلند گریه می‌کرده و یا شعار می‌داده را در آن محبوس می‌کردند. یکی از کارکنان می‌گوید حتی در این مکان کوچک اعدام هم می‌کردند!

نشر 18 مجله و توزیع در حرم و مساجد و دانشگاه‌ها، به روز رسانی 5 سایت از جمله سایت حرم که به سه زبان است، تهیه و توزیع سی‌دی، نگهداری و بازنگری نسخ خطی، تحقیق و پاسخگویی به شبهاتی که وهابی‌ها مطرح می‌کنند، رادیوی حرم، رادیوی زنان و خانواده، پخش زنده حرم، تولید انیمیشن‌های مذهبی و ... از جمله فعالیت‌های این قسمت است.

یکی از جالب‌ترین بخش‌ها قسمت ساخت انیمیشن مذهبی است. انیمیشن‌ها توسط یک نفر ساخته می‌شود که نه تحصیلات دانشگاهی دارد و نه آموزشی دیده است. این آدم خوش ذوق از راه سرچ مقاله در اینترنت و خواندن و تمرین توانسته در این زمنیه متبحر شود و باید بگویم با این اوصاف بخشی از انیمشنی که دیدیم از کیفیت خوبی برخوردار بود و جای مرحبا داشت. البته خب برخی‌ها استفاده‌های مفید هم از اینترنت دارند و کلی کسب سواد می‌کنند و ته فعالیتشان نمی‌شود عضویت در سایت‌های مجازی و گروهی و خواندن و رصد کردن همدیگر و قس علی هذا!

در بخش ساخت انیمیشن هم عکس‌هایی از این مکان می‌بینیم که قبلا زندان بوده و همچنین خراب شدن خانه‌های اطراف بین الحرمین توسط صدام و اینکه او برای پنهان کردن جنایتش تمام خانه‌ها را با بلدوزر صاف می‌کند تا اثری از زندگی در آن اطراف نباشد. تا 5 سال هم اجازه ساخت به کسی نمی‌دهد.

***

یک بخش هم اختصاص دارد به رادیوی زنان که مسئولان آن مدعی هستند اولین رادیویی است که تمام کادر آن را زنان تشکیل می‌دهند؛ از نویسنده و سردبیر و مجری گرفته تا نیروی فنی رادیو که تا فاصله 160 کیلومتر کربلا قابل شنیدن است. قرار بر بازدید خانم‌ها از رادیوی زنان می‌شود. آقای جسام می‌گوید چون تمام کادر را بانوان تشکیل می‌دهند کاش شما هم مترجم خانم داشتید! خب از توانمندی‌های گروه دور نبود. یکی از خانم‌ها گفت 50 درصدی عربی می‌فهمد و قرار شد با او برویم اما بعد ایشان 100 درصد برای ما ترجمه کردند؛ اینکه رادیو زنان دو برنامه پخش زنده دارد، صبح و عصر. صبح‌ها بحث کارشناسی پیرامون مسائل اجتماعی دارند که از خانم‌های کارشناس حضوری دعوت می‌شود و از آقایان تلفنی. کادر رادیو اغلب تحصیلات دانشگاهی دارند و بقیه هم دروه دیدند. برنامه مخاطبان خوبی دارد و جالب اینکه اغلب افرادی که برای طرح مشکل تماس می‌گیرند آقایان هستند و این یعنی رادیو زنان یا «الکفیل» بین مردان هم پذیرفته شده. رنج سنی مجری‌ها از 10 سال است که برای کودکان برنامه اجرا می‌کنند تا 30 سال. لایک به اینمه توانمندی بانوان!

بخش بعدی کتابخانه است که از قضا برای گروه وبلاگ‌نویس جذاب می‌شود و بعد از گذشت چند دقیقه می‌بینیم هرکس به فراخور رشته تحصیلی و علایق خود سر از یک قفسه درآورده. یکی فیزیک و ریاضی و  پزشکی و آن یکی ادبیات و ...

کتابخانه سال 1963 میلادی توسط علامه «سیدعباس کاشانی» تاسیس شده. این عالم زمان حکومت صدام به قم مهاجرت می‌کند و سال گذشته نیز مرحوم می‌شود. کتابخانه  4 سال پیش و زمان تولد حضرت عباس(ع) با این فرمت جدید بازیابی  و افتتاح شده چراکه زمان حکومت صدام حتی از این فضا هم برای بازداشت افراد و زائران استفاده می‌کردند. نکته جهل‌آمیز این است که زندان‌بان‌ها برای گرم کردن خود کتاب‌های خطی را می‌سوزاندند بدون اینکه بدانند کتاب‌ها حداقل از نظر مالی چه قدری دارند! متاسفانه لیستی از کتب خطی ندارند و نمی‌توانند برای کتاب‌های خطی مصادره شده توسط صدام اقدامی انجام دهند.

زمان صدام هم معماری فضا متفاوت بوده و هم کتاب‌ها؛ اغلب کتاب‌ها متونی بودند جهت تفرقه بین مذاهب و فرقه‌ها و قوم‌ها. به همین دلیل کتاب‌های حاضر در کتابخانه همگی جدید هستند و از نمایشگاه‌های برپا شده در کشورهایی چون ایران و سوریه و ... تهیه شدند. تنها 2 درصد؛ معادل هزار کتاب متعلق به زمان قبل است.

در بخش ادبی کتابخانه فعالیت‌های مفیدی انجام می‌شود. مقابله و چاپ مجدد نسخ خطی و قدیمی که قدمتشان به 300 سال پیش هم می‌رسد. مسئول این بخش 18 سال در قم زندگی کرده و فارسی صحبت می‌کند. افراد دوره‌هایی در ایران برای مقابله کتاب‌ها و تبادل دانش دیدند و هنوز هم با قم در ارتباط هستند تا کاری به صورت موازی انجام نشود و هر دو طرف قبل از شروع به فعالیت روی یک کتاب با هم هماهنگ می‌کنند.

***

بعد از بازدید کتابخانه، آقای جسام ما را در حیاط حرم جمع می‌کند تا توضیحاتی پیرامون ساختمان حرم و نحوه بازسازی آن ارائه دهد؛ حرم از زمان واقعه تا به امروز 7 بار از نو ساخته شده که البته قدمت ساختمان هفتم 656 سال و تحت نظر سلطان مغول ساخته شده است.

جسام ادامه می‌دهد: کارهای زیربنایی که بعد از سقوط صدام انجام شده معادل با تمام کارهایی است که 400 سال قبل از سقوط صدام صورت گرفته. او تاکید می‌کند که در حال حاضر 80 درصد هزینه بازسازی را حکومت عراق می‌پردازد و 20 درصد هم از نذوراتی است که داخل ضریح می‌ریزند.

جسام مدعی می‎شود که چیزی از کمک های ستاد عتبات به اینجا نمی‌رسد و تمام مخارج برعهده خودشان است! او می‌گوید فعالیت ستاد بیشتر مربوط به حرم امام حسین(ع) و صحن فاطمة الزهرا می‌شود  و ستاد در حرم حضرت عباس(ع) هیچ نقشی ندارد.

جسام با اشاره به مصاحبه یکی از مسئولان ستاد عتبات مبنی بر کمک مالی آمار می‌دهد که کمک‌های ایران بعد از سقوط صدام به این حرم از 5 درصد تجاوز نمی‌کند و حتی در این باره بیانیه هم داده‌اند که در سایت حرم موجود است.

جمع سعی در دفاع از فعالیت عتبات دارد اما آقای راهنما با ضرس قاطع اعلام می‌کند عتبات کمک چندانی نمی‌کند و فعالیت‌هایش محدود است. بعد هم اشاره می‌کند به چهار ضریحی که در ایران برای علمدار ساخته شده و می‌گوید: «ساخت ضریح‌ها بدون هماهنگی بوده و ما اینجا خودمان در حال ساخت یک ضریح هستیم و به احتمال زیاد همین هم نصب می‌شود.» بعد هم می‌خندد و می‌گوید مگر اینکه در ایران برای خودتان حضرت عباس پیدا و ضریح‌ها را نصب کنید!

***

موزه محل بعدی بازدید  است؛ یک مکان کوچک و تقریبا تاریک که به گفته خودشان تنها توانسته 5 درصد اشیاء متعلق به موزه حرم را در خود جای دهد. سکه‌های قدیمی و متعلق به زمان هارون الرشید، درب قدیمی سرداب حضرت عباس، پرچم رسمی حکومت ناصرالدین‌شاه، پارچه‌های روی مزار حضرت که با مروارید و زمرد اصل تزئین شد، قرآن کریم با خط امام صادق(ع)، تکه‌هایی از آجر و سنگ سرداب، پرچم روی گنبد حضرت که متعلق به درگیری‌های زمان حمله آمریکاست و آثار سوختگی و گلوله روی آن وجود دارد، قالیچه‌های ایرانی و ...

به قالیچه‌های ایرانی که می‌رسیم بچه‌ها به کنایه به جسام می‌گویند پول این قالی‌ها را هم خودتان دادید و ما در ایران بافتیم؟  جسام هم با ما می‌خندد. بازدید موزه تمام می‌شود و جسام دوباره از ما می‌خواهد در حیاط حرم گرد بنشینیم. از سرداب می‌پرسیم و اینکه چرا آب آن کم شده. می‌گوید که سرداب یازده پله دارد و 2 متر و 25 سانتی متر پایین‌تر از سطح حرم است. 177 حفره بزرگ و کوچک در سرداب پیدا شده شامل اتاق‌های قدیمی و حرم قدیمی و ... که به طور طبیعی داخل همه‌شان آب وجود داشت.  در حقیقت کل بنای حرم روی آب بوده و سالم ماندن حرم 656 سال روی آب شبیه معجزه است.  طبق نظر کارشناسان در صورت ادامه این روند حتما بنای حرم آسیب می‌دید و از همین رو بنا بر بازسازی شد غافل از اینکه روند طبیعی از بین می‌رود و رفته رفته، آب سرداب کم می‌شود و الان آب به صورت قلیل جاری است. در کنکاش‌های خودشان در سرداب 12 قبر متعلق به صالحین و اولیا پیدا کردند اما نمی‌دانند متعلق به چه کسانی است.

درباره سرچشمه آب هم می‌گوید که هیچ کس نمی‌داند سرچشمه این آب از کجاست و برخلاف تصور عموم از آب فرات نیست چون فرات تا حرم 35 کیلومتر فاصله دارد. فرات 450 سال پیش از کنار حرم رد می‌شده که مسیر به دلیل تغییرات جوی عوض شده است.

بحث سرداب که تمام می‌شود به مزاح می‌گوییم؛ راست است هرکس به دروغ، قسم حضرت عباس را بخورد خشک می‌شود و شما با چنین موردی برخورد داشتید؟ می‌خندد و می‌گوید: چیزی که برای شما جک است برای ما خاطره شده. تعریف می‌کند با چشمان خود مردی را دیده که خشک شده و تنها قدرت داشته پلک بزند و خانواده‌اش او را مانند قالی لوله شده روی دست بردند.

صحبت‌ها تمام می‌شود و آقای جسام می‌رود تا برای ما کارت ورود به مهمان‌سرای حضرت عباس را تهیه کند. ناهار را مهمان علمدار می‌شویم و همین مهمان بودن غذا را از همیشه دلچسب‌تر و خوشمزه‌تر می‌کند.

ادامه دارد...

 گزارش های تصویری:

ای که مرا خوانده ای...

وادی السلام

عبور دخترانه از وادی حیرت

زن در سرزمین نخل های تشنه

بلاگ تا کربلا/فاطمیون