مهربان نرگس
توی آشپزخانه خبرگزاری خیلی اتفاقی نشستیم کنار هم. وقت ناهار بود. حرف لابد سر فیلم باز شد یا کتاب. غیر این دو تا ممکن نیست. بعد تازه متوجه شدم نرگس ِ سرویس فرهنگی است. ندیده بودیم هم را توی چند ماه قبلش. انقدر که سرمان به کار گرم بود. چند دقیقه که گذشت حرف افتاد سر ماه تولد. گفت خردادی است. گفتم خردادیها حساس هستند. پیر آدم را در میآورند و خندیدم. قبول کرد که حساس هستند... بعد همانجور حرف زدیم. حرف زدیم. حرف زدیم. هی ریشههای مشترک پیدا شد. نقطهها پررنگ شد. زمینههای مشترک کشف شد. بعد از ظهر شد. عصر شد. غروب شد. رسیدیم مترو. یک ساعت هم روی سکوی متروی موقع خداحافظی. ریشهها گره خوردند به هم. نقطهها منطبق شدند. زمینهها شخم خوردند و انگار این فروردینی مغرور و خردادی حساس سالهای سال است با هم دوست هستند و حالا بعد مدتها دارند مرور خاطرات میکنند... چقدر خوشحالم که امروز تولد نازنین دوستم است و مبارکتر از روزهای دیگر.
این هم محض مزاح؛
تو
شیرینی و دلچسب
مثل مهر «قبول خرداد»!
