قامت اراده‌ات بر ستون‌هاي ايوان اين دهليز طعنه مي‌زند

زمان مي‌ايستد

دل لکنت مي‌گيرد

هشتي‌ها نبض را از سرخرگ ايوان مي‌ستانند

همچنان که عشق را از عشقه

رهرو نازک انديش!

تو بگو

 بذر اين گياه را کدامين باد به دشت دلم آورده است.

 "محدثه حبیبی"